سلام
حالتون چطوره؟ امیدوارم جمعه خوبی رو گذرونده باشین.
امروز بعد از ظهر تو دانشگاه بعد از اتمام کلاس ها یه یک ساعتی تو دانشگاه موندم و منتظر تماشای غروب آفتاب تو یه کلاس خالی که منظرۀ خوبی برا دیدن غروب داشت، نشستم. تو این مدت یه سری هم به دوران قدیم زدم. یادش بخیر آدم چه زود بزرگ میشه. بازی های کودکانه، شیطونی ها و رفیق های دوران بچگی و مدرسه. میز، نیمکت، معلم و تخته سیاه و گچ و ...... کاش می شد یه بار دیگه به این زمان برگردم.
راستی غروب جمعه واقعاً زیباست.
********************************
رو به غروب
ریخته سرخ غروب
جابجا بر سر سنگ.
کوه خاموش است.
می خروشد رود.
مانده در دامن دشت
خرمنی رنگ کبود.
سایه آمیخته با سایه.
سنگ با سنگ گرفته پیوند.
روز فرسوده به ره می گذرد.
جلوه گر آمده در چشمانش
نقش اندوه پی یک .
جغد بر کنگره ها می خواند.
لاشخورها، سنگین،
از هوا، تک تک ، آیند فرود:
لاشه ای مانده به دشت
کنده منقار ز جا چشمانش،
زیر پیشانی او
مانده دو گود کبود.
تیرگی می آید.
دشت می گیرد آرام.
قصه رنگی روز
می رود رو به تمام.
شاخه ها پژمرده است.
سنگ ها افسرده است.
رود می نالد.
جغد می خواند.
غم بیاویخته با رنگ غروب.
می تراود ز لبم قصه سرد:
دلم افسرده در این تنگ غروب.
(سهراب سپهری)
سلام زودی دیدم اومدم .آره غروب زیباست .منم برای عکس پشت و روی کتابم غروب گذاشتم.بازم سر بزن
سلام
مرسی از اینکه زود اومدی.
بای
غروب عاشقان رنگش طلایی است
اگرچه آخرش مرگ و جدایی است
سلام
ممنون از اینکه سر زدی. شعر قشنگیه. آپ کردی خبرم کن.
موفق باشی
منتظر حضور سبزتم که بیای و شعر منتظرمو بخونی.زودی بیایا...
سلام
اومدم
سلام وبلاگ قشنگی داری ...
سلام
ممنون...
سلام مرسی که سر زدی به من........ آره ادم که عاشق نباشه همیشه تنهاست.... قانون خیانتو خوندی؟؟؟؟؟؟؟؟ من اونو موقعی که مدعیای عاشق در حالت ادعا بودن نوشتم..... بازم سر بهم بزن