بالاخره زمستون هم از راه رسید. چشم رو هم بزاریم زمستون هم تموم میشه. این روزها چه زود زمان می گذره.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دوستت می دارم
اما نمی توانی مرا در بند کنی
همچنان که آبشار نتوانست
همچنان که دریاچه و ابر نتوانستند
و بندآب نتوانست
پس مرا دوست بدار
آنچنان که هستم
و در به بند کشیدن روح و نگاه من
مکوش!
و مرا بپذیر آنچنان که هستم
بدان سان که دریا می پذیرد
همه نهرها را که همواره به سوی او خیزانند
و در دل او ریزانند
مرا بپذیر
به سان آبشارها، بندآب ها، دریاچه ها
و بدان که چگونه راهم را
به سوی پذیرش بی نهایت، می یابم.
« غادة السمان » شاعره ی سوری
سلام.ای وای مگه میشه آدم دوستان وبلاگی اش را فراموش کنه؟؟؟
پس چطور اینجوری شد؟؟؟!!!...
به هر حال میبخشید...
ولی ممنونم که شما به یادم بودید و بهم سر زدید.
بابت کادوی تولد و تبریکتون هم ۱۰۰۰۰۰۰۰۰برابر ممنونم.
بازم بیاینـــــــــا !!!
ممنونم
سلام
مرسی که فراموشمون نکردی
چطور شده مگه؟!
خواهش می کنم٬ تنها کاری بود که میشد کرد... راستش رو بخواین اون کادو رو به چند نفر دیگه هم داده بودم!
بهار٬تابستون٬پاییز٬زمستان همش واسه من پاییزه...
امیدوارم هیچ وقت دلتون پاییزی نباشه...
موافقم ... خیلی زود می گذره ...
امیدوارم از رفتنش خاطره های خوب بر جای بگذاره :)
من هم امیدوارم :-)
سلام
کامبیز عزیز خوبی؟
خیلی خوشحال شدم اومدی .
می دونستم دوباره شروع می کنی. مرسی فراموشم نکردی.هر چند می دونستم بچه های دیار مون بچه های با وفایی هستن.
امیدوارم بیش از گذشته موفقتر باشی.
سلام رئوف
مرسی خوبم
یه مرخصی شش ماهه بودم ! فکر کنم احتیاج بود یه مدت نباشم.
مگه میشه دوستان رو فراموش کرد٬ مخصوصا اگه همشهری هم باشن. جنوبی ها هم که معروفن به با وفایی و معرفت!
بازم سلام
زمستون اصلا حال نمیده خداییش!
من فقط با تابستون حال میکنم
شعرش قشنگ بود.
کارش درسته.
کار شما هم که تو انتخاب شعر همیشه درسته.
فعلا...
سلام
بر عکس من با زمستون حال می کنم خداییش!
سلام سلام
چه خوب شد برگشتی
من که از تنهایی مردم
نبودی
هیچ کسی هم نبود
کلی امتحانام شروع شده
کلی درس و انتخاب واحد واسه ترم دیگه و اوووووه
کی میره اینهمه راهو
ولی خدایی خوشحال شدم که سرزدی
وبلاگت هم تغییر قالب دادی بهتر شد
سلام
فعلا برگشتم٬ تا ببینیم بعدش چی میشه
آره خیلی ها نیستن... ناراحت شدم
کلی برات آرزوی موفقیت می کنم!
سلام . خوبی ؟ چه عجب بعد از مدتها یادی از ما کردی . خیلی خوشحالم کردی . بازمبه دیدنم بیا .
مثل همیشه زیبا نوشتی
http://www.2mahal.com/g.htm?id=24656
سلام
شکر٬ بد نیستم
مگه میشه دوستان رو فراموش کرد
هستی چه بود٬ قصه ی پر رنج و ملالی...
ممنون از آدرسی که گذاشتی٬ صدای بنان آرامش عجیبی بهم می ده..
سلام.یه چیزایی از وبلاگتون خوندم.وقت کردم بیشتر می خونم.جالبه که یه مرد احساسی رقیق دارهو بهتون تبریک می گم...
یاد شعر قیصر امین پور افتادم..
ناگزیر چه زود دیر می شود...(روحش شاد)
برای من خیلی زود دیر شد...خیلی زود..
پاینده باشی...
سلام
مرد احساسی رقیق!!! منظورتون رو درست متوجه نشدم!