کلبه تنهایی من

زندگی همچون حبابی است٬ بیش از آنکه بترکد آن را تصویر کن!

کلبه تنهایی من

زندگی همچون حبابی است٬ بیش از آنکه بترکد آن را تصویر کن!

نفت که آمد و رفت...

 

در ضمیر شهر من

که میان سکوت سرو

نشسته است ٬

جانی سوسو نمی زند

الا یک دکل

که سال ها در حصار فنس ها

خمیازه می کشد ،

با لبانی خشک

و

بی رنگی به رخسار...

          «محمد مراد یوسفی نژاد»