کلبه تنهایی من

زندگی همچون حبابی است٬ بیش از آنکه بترکد آن را تصویر کن!

کلبه تنهایی من

زندگی همچون حبابی است٬ بیش از آنکه بترکد آن را تصویر کن!

شروعی دوباره

 

سلام!

حدود شش ماهی میشه که اینجا چیزی ننوشتمه. نمی دونم چرا رفتم... نمی دونم چرا یهو تصمیم گرفتم برگردم ... نمی دونم...

تابستون رفت، پاییز هم دیگه چیزی به آخرش نمونده و  شروع یه زمستون دیگه...

احساس می کنم بزرگ تر شدمه... خیلی بزرگ تر، خیلی بیشتر از این شش ماهی که گذشت...

یه سری به دوستان زدم، بعضی ها خداحافظی کردنه، بعضی ها نقل مکان کردنه، بعضی ها خیلی وقته چیزی توی وبلاگشون نذاشتنه. برای همه تون دلم تنگ شده بود، البته هر از چند گاهی که فرصت می کردم پنهونی بعضی جاها سرکشی می کردم!

بگذریم... اومدم که دیگه باشم. تا کی ش رو هم نمی دونم، با خداست...

اولین فرصت میام و به همتون یه سری میزنم و دستی هم به این وبلاگ می کشم ، فکر کنم احتیاج به یه گرد گیری اساسی داره !

---------------------------------

فال ِ مان هر چه باشد

- باشد !

حال ِ مان را در یاب

خیال کن حافظ را گشوده ای می خوانی :

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

یا

قتل این خسته به شمشیر  تو تقدیر نبود

چه فرق ؟

فال ِ نخوانده ی تو

- منم

                    « محمد علی بهمنی »

نظرات 2 + ارسال نظر
خدادادیان شنبه 30 آذر 1387 ساعت 14:37 http://www.azfarshid.blogsky.com

درود
یلدایت خجسته باد
با مطلبی در خصوص ریشه های اساطیری جشن های یلدا و کریسمس منتظر حضور شما هستم.
عیدانه فراوان باد.
با احترام

روزبه چهارشنبه 4 دی 1387 ساعت 00:36 http://www.ati819.blogfa.com

سلام داداش کامبیز
ما که دیگه نا امید داشتیم میشدیم
اینجوریه دیگه.آدما میرن.بعضیاشون دوباره میان.بعضیا هم دیگه بر نمیگردن.
اینجا هم همینجوری شد.
خوشحالم برگشتی.ولی راستشو بخوای به روز نشدن وبلاگم واسه کمبود زمان یا محدودیت دسترسی نیست.یه جورایی اصلا حس نوشتن ندارم.
عاشق کجا بود؟!!!واسه شوخی نوشته بودم!

سلام روزبه عزیز
راستش وقتی که رفتم فکر نمی کردم (یعنی قرار نبود) دیگه برگردم٬ ولی دل کندن از دوستان سخت بود...
پس شوخی شوخی عاشق شده بودی!!! کی باور کنه :-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد